-دستاتو ببر بالا.
+چه گناهی کردم مگه؟
-گفتم ببر بالا وگرنه شلیک میکنم.
+من فقط داشتم نگاهت میکردم.
-چرا جیکت در نیومد؟ نمیدونی من از تو وحشت دارم لنتی؟
+فقط یه کم محبت نیاز دارم.
-خفه شو...معلوم نیست از کدوم جهنم درهای اومدی.
+اینجا خونهی تو نیست که اینطوری عصبی شدی. خونهی مامانبزرگته.
-یاوه نگو سبز رنگِ بدبخت.
نمایی از لوکیشِن گفتگو
جنازه و خونِ مرحوم مارمولک
پ.ن: دو آفتِ کوچیک اما دردناک زیر زبونم درآمده. :) عذابش در حدیه که فقط موقع مسواکزدن دهنم رو باز میکنم. خیلی هم کمحرف شدم. :) خلاصه راهحلی، اسپریای چیزی دارید، رو کنید که دارم تلف میشم.
۱.نمک امتحان شد
۲.آبغوره امتحان شد
۳.هویج امتحان شد
۴.نشاسته امتحان شد
۵.دهانشویه امتحان شد
۶.ربانار امتحان شد
۷.صبوری امتحان شد
۸.جوششیرین امتحان شد
۹.قطرهی میرتکس امتحان شد [نظر شخصی: تاثیرگذارترین بود]