نمی‌دونم چه فعل و انفعالاتی توی قلبم رخ داده که تصمیم گرفتم اولین پستم رو بر محورِ علاقه‌م بنویسم. در‌مورد یکی از هزاران هزار علاقه‌‌ای که توی دلم وول می‌خوره. آخه من آدم حریصی‌ام. به بیشترِ موضاعاتی که توی دنیا وجود داره دل می‌بندم و دل‌بندشون می‌شم.
مثلاً من توی گروه سرود که از سری علاقه‌های دلبرمه، می‌تونستم یکی از شاد‌ترین نسخه‌‌های نیلی رو ببینم. 
توی گروه سرود، نظارت روی قسمت ‌سوپرانو به عهده‌ی من بود و موضوع وقتی جالب می‌شه که خودم تا وقتی که وارد گروه سرود مدرسه‌مون نشدم، نمی‌دونستم حنجره‌ی همه‌ی دخترا به راحتی قابلیت سوپرانو زدنو داره. حتی نمی‌دونستم سوپرانو چند نقطه داره. با این حال یکی از پوئنای مثبت ما نسبت به بقیه‌ی گروها همین سوپرانو بود. 
اصن اگه می‌‌ذاشتن من اپرا هم می‌زدم اون‌ وسط. :|
نهایتِ ذوق ما اما وقتی بود که اجرامون روی استیج تموم می‌شد و صدای دست‌زدنا بالا می‌رفت و اون حس خوشایند به نهایتش می‌رسید و پشتِ چهره‌های به ظاهر خونسردمون و لبخندای مصنوعیمون یک بار سکته‌ی مغزی می‌زدیم و من فقط حس می‌کردم زیر پوستم‌ یه مایع خنک جریان داره.
موضوع بعدی...واقعا نمی‌تونم از بیان‌کردنِ قضیه‌ی چِنگِلوایی مخصوصاً توی این پست بگذرم. جریان از این قراره که من و فاطمه‌ توی یکی از تمرینای سرود، داشتیم خیلی نرم و لطیف و وای مامانم‌اینا سایه می‌زدیم :«جان مـــن (مکث) زبان مـــن» ناگهان نمی‌دونم با خودم چه اندیشیدم که یادم رفت صدامون در حال ضبط شدنه و کاملا سرعتی لحنِ مثلاً نرم و لطیفمو به طرز دهشتناکی به لحن عادی خودم تبدیل کردم و چنگلواییِ بخت‌برگشته رو مخاطب قرار دادم. چرا؟! چون جواب دست‌تکون دادنمو نداد.شنیدنِ اون فایلِ ضبط شده خالی از لطف نیست و لطفاً برای مسائل امنیتیِ خانه‌تان با هندزفری گوش بدید.

دریافت (حجم: 226 کیلوبایت)
قصد تمسخر داشتید با گارد امنیتی تماس می‌گیرم.


پ.ن: از نظر شما...سیم‌کارت همراه‌اول یا ایرانسل؟!
پ.ن۲: و این‌که چرا نتونستم فایل مدیا بذارم؟! مشکل از منه یا بیان؟