در 7 ماه نبودنم، گهگاهی کامنتهایی فرستاده میشد.
همین فسقل کامنتها چنان دلم را مالش میدادند که تا چند روز شُل و وِل بود این دلِ ما. ممنونم ازتان :)
کلِ 7 ماه نبودنم را مرور کنم اشکالی که ندارد؟
ʚϊɞ
کارنامه
من با فیزیک و دبیرش چه میکردم؟ :|
ʚϊɞ
تقدیر نامههایم...[از تزیین کردنشان معلوم است مثلِ چی ذوقشان را دارم یا چی؟]
[سرود و داستاننویسی در مرحلهی استانی هستند ^_^]
ʚϊɞ
قبلا از آقای نئو تد حق کپی رایت خواستم.
خواستم بگویم کاملا اجرا شده و در کلاس در جمعِ جمیعِ دبیر و همکلاسان خوانده شده.
دبیر هم امضایش کرد.
[من گفتم امضایش کن تا مهرِ تاییدی باشد که در کلاس خواندمش. ایشان اینطور برداشت کرد که آنقدر محبوب است که تقاضای امضا کردنِ انشایم را از او کردم. :| هرچند طفلکی کم چیزی نبود...دکترای ادبیات و از این بند و بساطا. ولی در کل سوژه شد دیگر...]
ʚϊɞ
پ.ن: بین خودمان بماند. گاهی از تلاش کردن برایِ تمامِ کارهایی که حالا نتیجهشان را میبینم، خسته میشدم. ولی همیشه دلایلی بودند که پسِ کلهام بزنند. یکی از آن دلایل این بود که برای برگشتن به بیان چیزی در چنته داشته باشم که خودم را قانع کنم که همینجور آبکی از بیان دور نبودم.
پ.ن2: به نظرتان نیلی ر به نیلوفر تغییر بدم یا چی؟